کهف حقیقت (ندبه)

«بر من سخت است که خلق را ببینم و تو دیده نشوی...»

مرد عزیز

با اشک کودکی می‌گریست و از دیدن گلی در میانه‌ی خاک و آتش ذوق می‌کرد. او با باورهای راستینش زندگی کرد و با همان‌ها پر کشید.

در تحصیلات، نمونه بود. در دانشگاه تهران الکترومکانیک خواند و با بورس تحصیلی دانشجویان ممتاز راهی آمریکا شد و در الکترونیک و فیزیک پلاسما با درجه ممتاز، دکتری گرفت. اما موفقیت‌های تحصیلی و کاری او حتی فرسنگ‌ها دورتر از وطن نتوانست روح پرتب‌وتابش را به زنجیر بکشد. سلطه‌ی پهلوی و اشغالگری صهیونیست‌ها را هرگز از یاد نبرد و تا توانست علیه‌شان جنگید. همان‌جا همراه سایر دانشجویان مسلمان و ایرانی، انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را بنیان نهاد.

بعد از قیام 15 خرداد 1342 برای آموختن جنگ‌های چریکی عازم مصر شد. اواخر سال 49 به دعوت امام موسی صدرِ عزیز، رهبر شیعیان لبنان به جنوب لبنان رفت. جنوب عمدتا شیعه‌نشین و بسیار محروم و فقیر بود. امام موسی با همراهی چمران و دیگر یاران‌شان «حرکت محرومین» و سپس سازمان «اَمَل» را پی ریخت. انقلاب اسلامی که پیروز شد، چمران پس از 23 سال هجرت به ایران بازگشت. طی سال‌های 58 و 59 چند مسئولیت گرفت اما از شهرت و ثروت و منیّت گریزان بود.

چند روز از انقلاب نگذشته بود که جدایی‌طلب‌های کُرد به اسلحه دست بردند. چمران به کردستان رفت. قائله کردستان که خوابید، یورش رژیم صدام به ایران آغاز شده بود. چمران و دیگر یارانش ستاد جنگ‌های نامنظم را تاسیس کردند و او شخصا در میادین حاضر بود. چمران برای باورهایش جنگید و سرانجام در 31 خرداد 60 در جبهه‌ی سوسنگرد-دهلاویه به شهادت رسید.

شهادت گوارایت باد.

پیوند دو دریا *

بعد از رسول خدا کسی همترازشان نبود اما ساده و آسان و دور از ‌زرق‌وبرق‌های ظاهری ازدواج کردند و همسر و همسفر شدند و برترین فرزندانی را که هستی به خود دیده است، پروردند. خدا کند که حقیقتاً شیعه‌شان باشیم.

اول ذی‌الحجه سالروز پیوند آسمانی امام علی و حضرت فاطمه زهرا است... بر خاندان وحی و امام زمان‌مان که سلام خدا بر ایشان باد و نیز بر شیعیان و دوست‌داران‌شان مبارک باد.

* مرحوم علامه در تفسیر المیزان به روایاتی اشاره می‌کند در تفسیر به باطن آیات 19 و 20 و 22 از سوره مبارکه الرحمن که می‌گویند منظور از دو دریا امام علی و حضرت فاطمه است و منظور از برزخ حائل میان آن دو رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و منظور از لؤلؤ و مرجان حسن و حسین است که سلام خدا بر ایشان باد. (نشانی)

در «شواهد‌ التنزیل» از سلمان فارسی در تفسیر آیه‌ی «مَرَجَ البَحرَینِ یَلتَقِیان» روایت شده که منظور امام علی و حضرت فاطمه است و سپس می‌افزاید که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم فرمود منظور از «یَخرُجُ مِنهُمَا الّلؤلؤُ وَ المَرجَان» امام حسن و امام حسین است. سلام خدا بر ایشان باد. (نشانی) همچنین ببینید: مأخذ

مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ ﴿١٩‏ بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ ﴿٢٠‏ فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿٢١‏ یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ﴿٢٢‏ فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿٢٣از آیات سوره مبارکه الرحمن

تصویر سربرگ از تارنمای عصر انتظار

نور از زبان نور

امام رضا علیه السلام اوصاف امام جواد را چنین بیان می‌فرمود: [او] راستگو، صابر، فاضل، نورچشم مؤمنان و مایه خشم کفار است.

کان یَقُولُ لَهُ الرِّضا علیه السلام: اَلصّـادِقُ، وَ الصّـابِرُ، وَ الفـاضِلُ، وَ قُرَّةُ أعْیُنِ الْمُؤْمِنینَ وَ غَیْظُ الْمُلْحِدینَ*

آجرک الله یا صاحب الزمان

سالروز شهادت غریبانه‌ی حضرت جوادالائمه تعزیت و تسلیت باد.

* مأخذ حدیث

مردی که نشناختیم

ما می‌گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم، ما تصمیم داریم پــرچــم «لا اله الا الله» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم. پس ای فرزندان ارتشی و سپاهی و بسیجی‌ام، و ای نیروهای مردمی، هرگز از دست دادن موضعی را با تاثر، و گرفتن مکانی را با غرور و شادی بیان نکنید، که این‌ها در برابر هدف شما به قدری ناچیزند که تمامی دنیا در مقایسه با آخرت...

خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همۀ تکیه‌گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم‏‎ ‎‏و غیر از تو کسی را نمی‌شناسیم و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری‏‎ ‎‏کن، که تو بهترین یاری‌کنندگانی. خداوندا، تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت‏‎ ‎‏بقیة الله ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ـ و رسیدن به خودت جبران فرما. ‏

دو فراز از پیام امام خمینی به ملت ایران درباره قبول قطعنامه 598، صحیفه امام خمینی، جلد 21

قلب ایران

سفره‌ی خویش را از سفره‌ی خادمان جدا نمی‌کرد؛ تا همه‌ی خدمتکاران بر سر سفره حاضر نمی‌شدند، دست به غذا نمی‌بُرد. فرمود: خدای‌مان یکی است و پدر و مادرمان (حضرت آدم و حضرت حوا) یکی. ‌

استاد فاطمی‌نیا در یکی از جلسات‌شان به نقل از علامه طباطبایی، (قریب بدین مضمون) گفتند: همه امامان ما رئوف هستند، لکن رأفت امام رضا حسی است؛ وارد حرم که می‌شوی، رأفت و مهربانی ایشان را حس می‌کنی.

خدایا ممنون تو هستیم که خاک ایران را با حضور امام علی‌ابن‌موسی‌الرضا شرف و برکت بخشیدی. حقیقتاً حرم امام هشتم، قلب ایران است.

سلام خدا بر شما ای امام رضا و سلام خدا بر پدران و مادران و خاندان پاک‌ شما باد.

سالروز ولادت امام رضا و دهه کرامت را به امام عزیزمان حضرت ولی عصر عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و به شیعیان و محبان خاندان وحی سلام‌الله‌علیهم تبریک می‌گوییم.

هدیه‌ی امام رضایی بنده به شما، عکسی از صحن و سرای دل‌انگیز حضرت است. مأخذ هر دو عکس در این مطلب، تارنمای «عصر انتظار» است. روی عکس کلیک کنید تا عکس را در اندازه اصلی دریافت کنید.

بوتاکس سمی است؟

در خبرهای علمی خواندم «بوتاکس» که امروزه بی‌مهابا و به‌وفور در جراحی پلاستیک به‌کار می‌رود، ماده‌ی سمی و خطرناکی است و تحت شرایط خاصی می‌تواند وارد سلول‌های عصبی مغز شود و ارتباط بین عصب و ماهیچه را قطع و شخص را فلج ‌کند.

پروفسور مونیه (Meunier) و دکتر یوئنسو (Joensuu) از پژوهشگران موسسه‌ی مغز دانشگاه کوینزلند استرالیا اخیرا دریافته‌اند که سم بسیار کُشنده‌ی «نوروتوکسین بوتولیوم نوع آ» یا همان بوتاکس چگونه به سلول‌های عصبی نفوذ می‌کند.

داروی تزریقی بوتاکس در اصل برای درمان افراد مبتلا به بیماری‌های چشمی ساخته شد اما امروزه به‌وفور در جراحی پلاستیک و معمولا جهت صاف کردن چین و چروک به‌کار می‌رود.

امیدوارم اگر کسی تاکنون از ماده یادشده استفاده کرده است، عارضه‌ای متوجه‌اش نشود اما باز امیدوارم که مردم استفاده‌ی بی‌مهابا از ماده نامبرده و سایر مواد مشابه را کنار بگذارند، ان‌شاءالله سلامتی، بی‌اندازه نعمت بزرگی است.

ماه در ری 1

در ری و در جوار حرم پاک حضرت عبدالعظیم، دو مرقد* مطهر دیگر نیز می‌بینید که یکی منسوب به حضرت حمزه، فرزند امام موسی کاظم سلام‌الله‌علیهم است. مکتوب است که حضرت عبدالعظیم با وجود جلالت و قدری که داشت، همواره به زیارت این مرقد می‌رفت و شخص مدفون در آنجا را به اصحاب و شاگردان مورد اطمینان خویش معرفی می‌کرد. قبر شریفش نزدیک مرقد حضرت عبدالعظیم است و ظاهرا همان امام‌زاده‌ای است که آن سید زیارت می‌کرده است و باید آن‌را زیارت کرد.

درباره ایشان نوشته‌اند، دانشور فاضلی بود که از دیانت صیانت می‌کرد، جلیل‌القدر و رفیع‌المنزله بود، رتبه‌ای عالی داشت، اقتدار و عزتش زبانزد خاص و عام شد و نزد قشرهای گوناگون مردم محبوبیت فوق‌العاده و ویژه‌ای به‌دست آورد.

طبق برخی روایت‌ها گروهی از هواداران مأمون، خلیفه ملعون عباسی، علیه جناب حمزه شوریدند و ایشان را به شهادت رساندند و پیکر پاک ایشان در ری مدفون شد.

مأخذ: تارنمای دانشنامه اسلامی اهل‌البیت سلام الله علیهم

* مرقد سوم در محدوده حرم حضرت عبدالعظیم منسوب به حضرت طاهر از نوادگان امام سجاد سلام‌الله‌علیهما است.

سلام خدا بر خاندان پاک رسالت

خورشید شیراز

نوشته‌اند که پس از شهادت امام هفتم، عده‌ای به گمان امامت احمد ‌ابن ‌موسی (حضرت شاهچراغ) جلوی منزل ام‌احمد اجتماع کردند. احمد ابن موسی آشکارا گفت:

آن‌چنان که شما در بیعت من هستید، من در بیعت برادرم علی ابن موسی الرضا هستم و او ولی خدا، پیشوا و جانشین پس از پدرم است.

سپس همگان با علی ابن موسی الرضا علیه‌السلام بیعت کردند و امام علیه‌السلام در حق برادرش دعا کرد.

حضرت شاهچراغ در زمان حضور امام رضا علیه‌السلام در طوس عازم ایران شد و با شنیدن خبر شهادت امام در شیراز ماند و همان‌جا به شهادت رسید. محل مزار ایشان تا مدت‌ها مخفی بود. مکتوب است که پدرشان امام کاظم علیه السلام او را بسیار دوست می‌داشت. محققان از تاریخ ولادت ایشان بی‌خبرند و لذا روز ششم ذی‌القعده مابین سالروز ولادت خواهر کریمه‌ ایشان حضرت فاطمه معصومه و برادر رئوف ایشان، امام علی‌ابن‌موسی‌الرضا را روز بزرگداشت حضرت شاهچراغ نامیدند. سلام خدا بر آنان.

نیمه پنهان ماه 1: دوم

اهواز خیلی گرم بود و پای مصطفی توی گچ. پوستش به خاطر گرما خورده شده بود و خون می‌آمد، اما می‌گفت: «چطور کولر روشن کنم وقتی بچه‌ها در جبهه زیر گرما می‌جنگند؟» همان غذایی را می‌خورد که همه می‌خوردند و در اهواز ما غذایی نداشتیم. یک روز به ناصر فرج‌اللهی – که آن‌وقت با ما بود و بعد شهید شد – گفتم: «این‌طور نمی‌شود، مصطفی خیلی ضعیف شده، خون‌ریزی کرده، درد دارد. باید خودم برایش غذا بپزم.» و از او خواستم یک زودپز برایم بیاورد. خودم هم رفتم شهر مرغ خریدم که برای مصطفی سوپ درست کنم. ناصر گفت: «دکتر* قبول نمی‌کند.» گفتم «نمی‌گذاریم مصطفی بفهمد…» زودپز را چون خودمان گاز نداشتیم بردیم اتاق کلاه‌سبزها. آن‌جا اتاق افسرهای ارتش بود و یخچال، گاز و… داشت. به ناصر گفتم «وقتی زودپز سوت زد، هر کس در اتاق بود نیم‌ساعت بعد گاز را خاموش کند.» ناصر رفت زودپز را گذاشت.

آن‌روز افسرها از پادگان آمده بودند و آن‌جا جلسه داشتند. من در طبقه بالا نماز می‌خواندم. یک دفعه صدای انفجاری شنیدم که از داخل خود ستاد بود. فکر کردیم توپ به ستاد خورده. افسرها از اتاق می‌دویدند بیرون و همه فکر می‌کردند این‌ها ترکش خورده‌اند. بعد فهمیدم زودپز سوت نکشیده و وسط جلسه‌شان منفجر شده. اتفاق خنده‌دار و در عین حال ناراحت‌کننده‌ای بود. همه می‌گفتند «جریان چی بوده؟ زودپز خانم دکتر منفجر شده و…» نمی‌دانستم به مصطفی چطور بگویم که ما چه کرده‌ایم در ستاد… بعد تعریف کردم همه چیز را و مصطفی می‌خندید و می‌خندید. به من گفت: «چه کردید جلوی افسرها؟ چرا اصرار داشتید به من سوپ بدهید؟ ببینید خدا چه کرد.»

گزیده‌ای از کتاب: نیمه‌ی پنهان ماه 1: شهید مصطفی چمران به روایت غاده جابر، همسر شهید

* منظور، شهید دکتر چمران است.

نیمه پنهان ماه 1: اول

به محض این که وارد می‌‌شد، بچه‌ها دورش را می‌گرفتند و از سر و کولش بالا می‌رفتند مثل زنبورهای یک کندو. مصطفی پدرشان، دوست‌شان و هم‌بازیشان بود. غاده می‌دید که چشم‌های مصطفی چطور برق می‌زند و با شور و حرارت می‌گوید «ببین این بچه‌ها چقدر زور دارند! این‌ها بچه‌شیرند.» با شادی‌شان شاد بود و با اشک‌شان بی‌طاقت. کم‌تر پیش می‌آمد که ماشین «ولو» قراضه غاده را سوار شوند، از این ده به آن ده بروند و مصطفی وسط راه به‌خاطر بچه‌ای که در خاک‌های کنار جاده نشسته و گریه می‌کند پیاده نشود. پیاده می‌شد، بچه را بغل می‌گرفت، صورتش را با دستمال پاک می‌کرد و می‌بوسیدش. آن‌وقت تازه اشک‌های خودش سرازیر می‌شد. دفعه اول غاده فکر کرد بچه را می‌شناسد. مصطفی گفت «نه، نمی‌شناسم. مهم این است که این بچه شیعه است. این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش می‌کشد و گریه‌اش نشانه ظلمی است که بر شیعه علی رفته.»

گزیده‌ای از کتاب نیمه‌ی پنهان ماه 1: شهید مصطفی چمران به روایت غاده جابر، همسر شهید